موضوعات
آرشيو وبلاگ
بــــی انـتــهــاتــریــن عــبــرتـــــــــــــــ جمعه 16 خرداد 1393برچسب:ارنستو چه گوارا دلاسرنا - حسين محمدي, :: 18:55 :: نويسنده : حــسیـــنــــــ
ارنستو چه گوارا دلاسرنا
مجلهء تایم چهگوارا را جزو یكی از صد چهرهء تاثیر گذار در قرن بیستم انتخاب كرده است. در استكهلم بیش از سیصد عنوان كتاب دربارهء او منتشر شده است. كافهای در مالزی وجود دارد كه روی تمام فنجانهای قهوهاش عكس او چاپ شده است و پاتوق طرفداران «چه» است.تفریح جوانان میلانی، فروش تیشرتهای «چه» كنار خیابانهاست. دولت برزیل نام چند سینمای این كشور را «ارنستو چهگوارا» گذاشته است. كلاه مدل «چهگوارا» پر فروشترین نوع كلاه در تابستانهای تركیه است. اندیشه و عشق او به انسان فراتر از مرزهای جغرافیایی و نژادی است.بارزترین ویژگیاو را میتوان روحیهء مبارزه جویی و آشتی ناپذیری با ظلم و استبداد در هر قیافه و شكل دانست.او نه مرد سیاست بود و نه حسابگر و از دغلها و نیرنگهای آن بیزار.
درهفتم اكتبر 1967 در عملیات رزمی ساختهء سازمان سیا به دست نظامیان بولیوی زخمی و دستگیر و روز بعد از آن تیرباران شد. «چه» میتوانست همچون بسیاری از فارغ التحصیلان رشتهء پزشكی در گوشهای از دنیا برای خود مطبی دایركند، اما روح عصیانگرش او را واداشت تا به یاری همنوعانش درمناطق استبداد زدهء آمریكای لاتین بشتابد. زمانی كه چهگوارای جوان و دوست همراهش «آلبرتو گرانادو» با موتورسیكلت از ردهء خارج توترون 500 مدل 1939، كه تنها به بهای چند پزوی ناچیز خریداری شده بود، قصد سفر به دور آمریكای لاتین را جهت درمان بیماران جزامی كرد آمریكای سرخ لاتین در زیر چكمههای سنگین امپریالیسم جان میداد، اما نه «چه» و نه «آلبرتو» هیچ كدام از این حقیقت تلخ آگاهی نداشتند.آنها تنها میخواستند مناظر بكر قارهء پهناورشان را از نزدیك ببینند و به كمك بیماران جزامی بشتابند، سفری كه پایانش به گونهای دیگر بود و باعث تولد انسانهایی شدكه اكنون نام آنها را مترادف با انقلاب به كار میبرند. " چهگوارا" مردی بود كه هرگز در بند مقام، رهبری و یا افتخارات نبود. او اعتقاد راسخ داشت كه مبارزهء چریكی انقلابی، شكل بنیادین اقدام برای كسب آزادی خلقهای آمریكای لاتین است و این نتیجهگیری ناشی از اوضاع اقتصادی، سیاسی و اجتماعی تقریبائ تمام كشورهای آمریكای لاتین بود. «چه» عمیقائ بر این باور بود كه رهبری سیاسی و نظامی مبارزه چریكی باید یگانه باشد و این كه مبارزه تنها میتواند توسط خود واحد چریكی رهبری شود، نه از طریق دفاتر راحت بوروكرات ها در شهرها چهگوارا به معنای واقعی كلمه یك چریك مبارز اینترناسیونالیست بود. او میگوید: « هر قطرهء خون ریخته شده در سرزمینی كه در زیر پرچمش زاده نشده باشی، تجربهای است كه به زندهء ماندگان منتقل میشود تا بعدا آن را در مبارزه برای رهایی كشورشان به كار برند. همچنانكه كه خلقی خود را آزاد میسازد، قدمی بر میدارد در پیكار برای رهایی مردم خود ما.» هفتم اكتبر 1967 «چه» آخرین سطرهای وقایع روزانهء خود و گروه چریكیاش را نوشت. روز بعد در ساعت یك بعدازظهر در یك درهء كم عرض و تنگ، جایی كه برای درهم شكستن محاصره به انتظارشب نشسته بودند، نیروی عظیمی از دشمن برآنها تاخت. گروه كوچك مردانی كه واحد چریكی را تشكیل میدادند تا گرگ و میش بامداد قهرمانانه جنگیدند.ازكسانی كه در نزدیكترین مواضع به «چه» میجنگیدند كسی زنده نماند جزو دو نفر كه به همراه «چه» مجروح و دستگیر شدند. »چه» با استواری فریاد زد «شلیك كن نترس !» آنگاه با شلیك یك رگبار مسلسل از كمر به پایین حكم اجرا شد. جلادان دستور داشتند او را از سر و سینه هدف قرار ندهند تا مرگش به تعویق بیفتد. این تصمیم ظالمانه عذاب «چه» را طولانی میكند تا اینكه گروهبانی كه او نیز مست بوده است گلولهای به پهلوی او شلیك میكند و به زندگیش پایان میدهد. این شیوهء رفتار، درست نقطهء مقابل احترامی بود كه «چه» بدون استثنا نسبت به افسران و سربازان بسیاری نشان میدادكه به اسارت او درآمده بودند. هشتم اكتبر چهگوارا تیر باران شد.جسدش را به هلیكوپتر بستند تا به همه اعلام كنند كه چریك مبارز را دستگیر كردهاند پس از انتقال جسد «چه» به «هیگوئرا» روستایی درشمال بولیوی، تازه همه فهمیدند چه كسی كشته شده است. حكومت وقت از ترس، جسد «چه» را سوزاند و بقایای استخوانش را در مكان نامعلومی خاك كرد. سالها بعد در پی فشار دولت كوبا و شخص فیدل كاسترو، دولت بولیوی استخوانها را در تابوت گذاشت و به كوبا فرستاد تا «چهگوارا» در میان اشك و احترام دفن شود
|
||
نویسندگان
پیوندها
آخرین مطالب
|
||
![]() |